سلام به دوستان گلم
مشکل من اینه که چرا استرس میگیرم!
یک ریویو از گذشته خودم داشته باشم : من تا چند ماه پیش یک فرد با اعتماد به نفس قوی بودم (یک فرم همیشه موفق - باهوش - حرفه ای حتی مشاوره میدادم به ملت ) حتی دوستانم هم در این طمینه کلی منو تحصین میکردن در دوران دبیرستانم هم یک فردی بودم چطور بگم همیشه کلی آدم دورو برم بود وخیلی مورد احترام واقع بودم همیشه یک فرد مثبت اندیش و بیخیالی بودم مثلا وقتی حرفی از استرس میشنیدم برام خیلی مسخره میومد
نمیدونم چیشد تا این شد : البته خودم یه چیزایی رو کشف کردم و احتمال میدم که مشکلم از این باشه ( اخیرا مادر من مورد عمل جراحی واقع شد من رو این موضوع اضطراب فراوونی داشتم تو دانشگا هم چون توی جمع صحبت نمیکردم اخیرا واحد هایی برامون افتاد که مجبور شدیم در کلاس حرف بزنیم ( من ترس داشتم رو این موضوع که منو استرس نگیره برا مقابله باهاش از قرص هم استفاده میکردم ) در سه ماه اخیر این اتفاقات افتاده بعد حدود یک ماه پیش که کلا دانشگاتموم شد و کارای عملی شروع شد هر روز کار عملی داشتیم من قبلا سر کار هم میرفتم که بیشتر با ارباب رجوع سرکار داشتم ( به دلیل امتحانات آخر ترم من سرکار نرفتم یک ماه ولی بعد از اون برای جبران تشدید کار برام صورت گرفت ) در کل یکم تحت فشار قرار گرفتم
تا اینکه اومد و اوووومد ... من همین وقت که سر کار میرفتم یکی از روزها با یه همکار جدید که خانم بود تازه اومده بود ملاقات داشتم من اون روز سر کارم استرس گرفتم ( در حالی که کلی خانم همکار قبلا اونجا داشتم ) این برام کلید شد که چراااا من اینطور شدم رو این موضوع فکر کردم هرچی فکر کردم تا اینکه دلیلشو بدونم هرچی بیشتر فکر میکردم بیشتر استرس و اضزراب میگرفتم این باعث شد تا ان موضو رو به سایر همکار های خانم هم تعمیم بدم و کلیت بدم به ماجرا حتی برای همکار های مرد هم این اتفاق افتاد ( وقتی میخواستم کاری انجام بدم کسی نگام میکرد حواسم به سمت اون فرد میرفت و گاهی خراب هم میکردم خلاصه من دیگه رو این موضوع حساس شدم تو اینترنت چند تا روش یاد گرفتم برا حساسیت زدایی و در رابطه با افکار منفی و مثبت و تونستم تا حدودی این موضوع رو حل کنم ولی کاممل حل نشده برام (مثلا قراره آخر همین ماه با یه همکار خانمی مواجحه داشته باشم از الان تو فکرمه که اون موقع استرس میگیره منو !!! )
الان مشکل من اینه که نمیدونم : حساسیت پیدا کردم رو یک موضوع یا اعتماد به نفسم کاهش پیدا کرده ؟ روند ایجادش :
1- مشکل که همین الان درگیرم باهاش اینه که افکار منفی مثل ( فلان فرد رو ملاقات کنم استرس میگیره منو - فلان جایی برم استرس میگیره منو - حتی صبحا که میرم به کلاس عملی دانشگام چون یکبار استرس گرفته منو صب موقع رفتن بهش فکر میکنم که منو استرس خواهد گرفت و ... که وقتی این فکر تو ذهنم میاد تپش قلب میگیرم و احسس میکنم حالت چهرم یه جوری شده احساس بغض میکنم و ناراحت میشم
2- در حالت های عادی که در محل و مکان استرس زا نیستم این افکار به سراغم میان ( انگار یه چیزی تو مغزم میخواد اذیتم کنه درست دست میزاره رو نقطه ضعفم ) و بلافاصله من واکنش بدنی اضطراب رو تو خودم حس میکنم
3 - بعدش به این فک میکنم که (میترسم) که این افکار همیشه به سراغم بیان و همیشه اذیتم کنن ایجاد استرس میکنه که من چرا اینطور میشم آیا همیشه اینطور میمونم ؟ من که اصلا همچین مشکلاتی نداشتم تا بحال ولی ... ( احساس ناتونی مقابلش دارم) چون زیاد میان سراغم و انگار منتظره یه نقطه ضعف بگیره (مثلا گفتم برم پیش یه مشاور و اومدم توی نت جست و جو کردم تا مشاور پیدا کنم (با این سایت برخورد کردم ) اولین چیزی که به ذهنم اومد من موقع حرف زدن با مشاور استرس خواهم گرفت! )
نمیدونم چیکار کنم هرجایی که به فکرم میان من احساس ناراحتی میکنم و این وضعیتم رو بدتر میکنه حتی الان که دارم این متنو مینویسم یک لحظه به فکرم این افکار خطور کردن و من تمرکزم رو از دست دادم مکث کردم و دوباره نوشتم
افکار به سراغم میان - ایجاد واکنش میکنن - و بدتر و بدتر میشه ...
راه های درمانی
که خودم براش انجام دادم بعضی مواقع جواب میده اما بعضی مواقع نه! تو نت زیاد گشتم دنبالش که افکار مثبت و اعتماد به نفس رو تقویت کنم وقتی این کارو میکنم یکم آرامش پیدا میکنم از لحاظ ذلهره و اضطراب ولی همون موقع فکر منفی دوباره میاد!
گفتم بهش اهمیت ندم ولی وقتی به فکرم میاد و حتی این فکرو مسخره میکنم میگم برو جوجه ! اما واکنش بدنی که ایجاد میشه در من مانع از این میشه که از فکرم خارج بشه
نتیجش این شده الان تو خیلی جاها میاد سراغم و حتی تمرکزم رو از دست میدم مثلا به فیلم نگاه میکنم ولی چند بار میاد سراغم الکی الکی تمرکزم رو میگیره امروز اینطوری شدم برا همینم دیگه برام جدی شد! هرچی میگم استرس یه چیز عادیه همه دارنش ولی الان مسله تمرکز هم اومده سراغم انگار رو یه موضوع حساس شدم و کوچکترین وقتی که پیدا میکنه با افکار منفی ( از استرس میاد سراغم ) و تمرکزم رو به هم میزنه واکنش بدنی هم که ایجاد میکنه برام تپش قلب اینا بیشتر نگرانم میکنه افکار مثبتی هم که استفاده میکنم باور نمیکنم! حتی روی مسالی که قبلا با اعتماد به نفس کامل انجام میدادم مشکوک شدم! حتی وقتی فکر میکنم که منو استرس خواهد گرفت و میرم کارو به نحوه احسن انجام میدم بین همون کار دوباره این افکار میان سراغم و رو کارم تاثیر میزارن فردا روز دوباره همون روند تکرار میشه انگار من نمیتونم از خودم مطمن بشم! خودشم چون مواجهم با این عوامل استس زا توی روند کارم هست هر روز مواجحه دارم باهاش نمیتونم ترکشون کنم و نمیخوام!!!!
من موندم مشکلم چیه اسمش چیه ؟ درمانش چیه ؟ مشاوره خوبه ؟ ( نسبت به موضوع بی تفاوت باشم بهتره ؟ کلا ولش کنم همینطور (حساس نشم) یا برم دنبال راهحل و جدی بگیرمش ؟ چون هربار که بیشتر راجب این موضوع فکر کردم و مشکل گشایی کردم وگفتم برم پیش مشاور و .. با یه موضوع جدید روبهرو شدم انگار بدتر میشه خودمو انگار بیمار فرض میکنم و ...
بعد از ویرایش این مطلب اضافه شد:
همین الانش چون وسط این مطلب تمرکزم رو از دست دادم احساس میکنم یه فکر جدید بهم اضافه شد که تمرکز حواسم رو ازنی به بعد از دست خواهم داد
من مشکل استرس رو دارم و مشکل ناتونی در افکار اذیت کننده!! یا موضوع یه چیز دیگست جریان چیه دارم گیج میشم دیگه